میرزا محمد حسن شیرازی

میرزا محمد حسن شیرازی

میرزا محمد حسن شیرازی (۱۲۳۰ قمری در شیراز - ۱۳۱۲ قمری در سامرا) مرجع تقلید شیعه ایرانی بود.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
• ۱ زندگی
• ۲ زعامت شیعه
o ۲.۱ تحریم تنباکو
• ۳ شاگردان
• ۴ وفات
• ۵ میرزای شیرازی و احیای سامرا
• ۶ نهضت تنباکو
• ۷ منبع

[ویرایش] زندگی
آیت‌الله میرزا محمد حسن شیرازی در سال ۱۲۳۰ ق. در شیراز چشم به جهان گشود.
میرزا محمد حسن از چهارسالگی شروع به تحصیل علم کرد و در ۸ سالگی مقدمات را به پایان برد. میرزای شیرازی در ۲۹ سالگی وارد کربلا شد و پس از آن به نجف اشرف عزیمت کرد و در درس شیخ اعظم انصاری، شرکت جست و از خواص شاگردان او شد.
[ویرایش] زعامت شیعه
پس از مرگ شیخ مرتضی انصاری در ۱۲۸۱ ق. زعامت شیعه به میرزای شیرازی محول گردید و او نزدیک به ۳۰ سال در این مقام به رفع مشکلات مردم و اداره حوزه‌های علمیه مشغول بود.
[ویرایش] تحریم تنباکو
یکی از مهم‌ترین حوادثی که در ایام زعامت میرزای بزرگ شیرازی رخ داد، قضیه تحریم تنباکو بود. حکم تاریخی او در معاهده انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین شاه -که با درخواست سید جمال الدین اسدآبادی و در پی نامه ایشان اتفاق افتاد- چنان مردم را به صحنه کشاند که شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباکو گردید. با صدور این حکم، مردم مبارزه سیاسی علیه قرارداد استعماری مذکور را یک وظیفۀ شرعی دانسته و به مخالفت شدید پرداختند. به‌طوری که ناصرالدین شاه مجبور شد با پرداخت غرامت، این قرارداد ننگین را فسخ کند.
[ویرایش] شاگردان
میرزای شیرازی هم‌زمان با رهبری جامعه اسلامی، شاگردان بسیاری را به جامعه اسلامی تقدیم و کتب متعددی را تألیف کرد. حضرات آیات عظاممیرزای نائینی سید محمد کاظم یزدی، ملا محمدکاظم خراسانی (معروف به آخوند خراسانی)، میرزا محمد تقی شیرازی معروف به میرزای دوم، شیخ فضل‌الله نوری، حاج میرزا حسین نوری، میرزا اسماعیل شیرازی ،سید علی اکبر فال اسیری سید محمد فیروزآبادی و دهها عالم دیگر از جمله شاگردان این فقیه بزرگوار می‌باشند.
[ویرایش] وفات
میرزای بزرگ در ۸۲ سالگی در سامرا چشم از جهان فرو بست و جسدش را از سامرا تا نجف با پای پیاده تشییع کردند و در آخر شعبان در جوار مرقد امیرالمومنین به خاک سپردند. از آن پس مجالس فاتحه در تمام شهرها برگزار شد. همه بازارها در این ایام تعطیل بود و این عزاداری تا نزدیک به یک سال ادامه داشت.
[ویرایش] میرزای شیرازی و احیای سامرا
در میان عتبات عالیات واماکن مقدس اسلامی، شهر مقدس سامرا مظلومیت ویژه‌ای دارد. دیگر اماکن مذهبی نظیر کربلای معلا، نجف اشرف ومشهد مقدس از دیرباز تاکنون از سوی مقامات دولتی ورسمی، ونیز از سوی توده مردم، به نحو یکسان مورد رسیدگی وعنایت ویژه‌ای قرار داشته‌است. نخستین کسی که اهمیت ورود به سامرا را ـ که تا اواخر سلطه عثمانی‌ها تحت اسارت وستم قرار داشت وبرگزاری آیین‌های مذهبی در آن ممنوع بود ـ احساس کرد، مجدد اول میرزا سید محمد حسن شیرازی (۱۲۳۰ـ ۱۳۱۲ق) بوده‌است. این شخص از علمای بزرگ امامیه ومراجع عظام تقلید واستادان بنام فقه واصول به شمار می‌رود وزعامت مذهب جعفری در روزگار وی به ایشان منحصر شد. دوره‌ای که میرزای شیرازی در شهر مقدس سامرا می‌زیست در حقیقت روزگار طلایی این شهر به شمار می‌رود.
میرزای شیرازی از ابتدای مهاجرت به سامرا تلاش‌های فراوانی برای ایجاد یک نهاد دینی وعلمی بزرگ در این شهر مبذول داشت. نقش والای او در ایجاد نهضت علمی و مکتب دینی خود، اثر چشمگیری در باز گرداندنِ جایگاه علمی وفرهنگی سامرا داشت وبسیاری از علما وطلاب را که از نقاط گوناگون در درس‌های او حضور می‌یافتند جذب کرد.
شمار فراوانی از اجلّه علما وافاضل فقها ومحققانی که به درجه اجتهاد دست یافتند در مکتب ایشان پروش یافتند. از برجسته‌ترین این علمای اعلام می‌توان به میرزا محمد تقی شیرازی حائری ـ که از علما ومجتهدان بزرگ است ـ ونیز سید محمد فشارکی اصفهانی وشیخ آقا بزرگ تهرانی ودیگران اشاره نمود.
شهر مقدس سامرا در دوره میرزای شیرازی که اندیشه تشیع را به آن انتقال داد به شکوفایی خود رسید. محمد حسین مظفری در صفحه ۱۰۳ کتاب تاریخ شیعه می‌نویسد: وقتی رهبر اهل دین در آن روزگار یعنی سید میرزا حسن شیرازی در سامرا سکونت گزید تشیع بار دیگر در این شهر جان گرفت وبسیاری از اهل علم وکسبه به آن شهر مهاجرت کردند. این ظهور ناگهانی تشیع، خشم عثمانی‌ها را که تلاش داشتند فعالیت‌های میرزا را محدود کنند برانگیخت. دکتر علی الوردی در صفحه ۹۳ از جلد سوم کتاب لمحات اجتماعیه عن تاریخ العراق می‌نویسد: انتقال میرزای شیرازی به سامرا ودر پی آن افزایش چشمگیر حضور شیعیان در این شهر موجب نگرانی عثمانی‌ها از بابت انتقال اندیشه تشیع به این شهر گردید واین خشم ونگرانی به خصوص پس از اعلام حکم میرزا درباره تحریم تنباکو طی نهضت تنباکو در ایران (۱۸۹۱ ـ ۱۸۹۲) افزایش یافت. این مسئله برخی از مسؤلان دولت عثمانی را در عراق واداشت که به شکلی پیوسته استانبول را به مقابله با انتشار تشیع در عراق فرا خوانند والبته واکنش استانبول در این خصوص عبارت بود از تأسیس دو مدرسه در سامرا که اداره آنها به یکی از شیوخ متصوفه واگذار شد.
ولی با این حال مکتب میرزای شیرازی به فعالیت خود هم چنان ادامه داد وسامرا در روزگار مجدد شیرازی وپس از آن هیچ گاه از جویندگان دانش که از شهرهای گوناگون به سامرا می‌آمدند خالی نشد. پس از میرزای شیرازی نیز شاگردان ایشان حوزه علمیه استاد را حفظ کردند وآن را پویا وپرنشاط وپیوسته نگاه داشتند. این همان چیزی بود که میرزا نسبت به آن اصرار داشت وآنان برای وفاداری نسبت به استادشان چنین کردند. پس از میرزا، شاگرد برجسته او میرزا محمد تقی شیرازی بیش از یک دهه ونیم وظیفه درس وبحث را ادامه داد و این مسؤلیت را بر عهده گرفت وآموزگار شاگردان میرزا شد. این وضعیت تا سال ۱۹۱۷ که سامرا توسط بریتانیا اشغال شد و میرزا محمد تقی شیرازی به کربلا رفت همچنان ادامه یافت.
[ویرایش] نهضت تنباکو
گُمان می‌رود حق‌ تکثیر محتویات این صفحه با سیاست‌های ویکی‌پدیا در مورد حق تکثیر سازگاری ندارد.
لطفاً اطلاعات بیشتری در این مورد بیفزایید و یا وضعیت حق تکثیر منبع اصلی این مقاله را بررسی کنید.
یکی از اتفاقات روزگار میرزای شیرازی مسئله نهضت تنباکو بود که آوازه آن در همه جا پیچید ودرباره آن سخنان بسیاری گفته شد. دکتر حسین علی محفوظ در این باره مفصل سخن گفته ویک نسخه خطی فارسی درباره این موضوع را که نزد میرزا محمد تهرانی در سامرا موجود بود، ترجمه وبه صورت کامل در موسوعة العتبات المقدسة (بخش سامرا وباب مفاخر بزرگان در تاریخ سامرا، صفحه ۱۴۵) درج نموده‌است.
ما در این جا به نوبه خود آن مقدار که وافی به غرض ماست می‌آوریم. این کتاب در ابتدا درباره چیرگی دولت-های بیگانه برکشور ایران وغارت ثروت‌های آن سخن می‌گوید تا این که به دیدار ناصرالدین شاه از لندن در سال ۱۳۰۶ می‌رسد که ابتدای ماجرا است. ناصرالدین شاه در این سفر با استقبال فراوان غربی‌ها مواجه شد ولی از نیت‌های پلید آنان آگاه نبود.
غربی‌ها در این سفر از شاه می‌خواهند که امتیاز توتون وتنباکو را به مدت پنجاه سال در انحصار آنان قرار دهد. سپس یازده شرط مطرح می‌کنند که خلاصه آن این است که بدون توجه به سود وزیان، سالانه پانزده هزار لیره به خزانه سلطان بفرستند واین مبلغ به تمامی در مدت پنج ماه ارسال گردد وکشاورزان حق خرید وفروش یا انتقال محصول خود را بدون اجازه صاحب امتیاز ندارند وصاحب امتیاز باید کل محصول تنباکو را خریداری کند وفروشنده حق امتناع ندارد. هم چنین مقرر شد صاحب امتیاز حق دارد به منظور ایجاد انبار دخانیات زمین خریداری کند وباید طی یک سال پس از انعقاد قرارداد به این شرط‌ها عمل شود.
شاه با این قرارداد موافقت کرد وسند این امتیاز در دو نسخه تنظیم گردید و ناصرالدین شاه آن را مهر وامضا کرد ودر پی آن هیئتی به اسم کمپانی به تهران آمد وفعالیت‌های خود را آغاز کرد. در پی انتشار این خبر در ایران غوغایی به پا شد ومردم درباره نادرستی این معامله شعار سر دادند واز جمله گفتند: فقط عوائد دخانیات اصفهان به تنهایی بیست هزار لیره در سال است وبرشاه خرده گرفتند. وقتی کار هیئت یاد شده تمام شد، قصد رفتن به شیراز کردند ولی اهالی شیراز اجتماع کردند و مانع ورود هیئت یاد شده به شهر شدند. ولی حکومت دخالت نمود وبعد از تبعید پنهانی سید علی اکبر شیرازی، بزرگ‌ترین عالم شیراز، به زور اعضای هیئت را وارد شهر نمود.
در پی این اقدام اوضاع شهر متشنج وبازارها تعطیل شد و سید علی اکبر شیرازی به همراه گروهی از علما راهی سامرا شد واز میرزای شیرازی کمک خواست. مردم آذربایجان هم به همین نحو عمل کردند وشکایت‌های فراوانی صورت گرفت.
یکی از کسانی که درباره این موضوع برای میرزای شیرازی نامه فرستاد سید جمال الدین اسد آبادی بود که به مخالفت باشاه برخاسته ونسبت به اعطای امتیاز تنباکو از سوی شاه به انگلستان به شدت اعتراض کرده بود. شاه نیز او را از ایران بیرون راند ووقتی سید جمال الدین اسدآبادی به بصره رسید نامه‌ای طولانی ورسا خطاب به میرزای شیرازی نوشت وطی آن از میرزا استدعای فریادرسی ویاری کرد. خبر نگارش این نامه در آن زمان در همه جا پیچید ونسخه‌ای از آن به نجف رسید. در این نامه پس از بسم الله چنین آمده بود:
« حقیقت را می‌گویم، این نامه خطاب به روح شریعت محمدی است در هر جا باشد وهر مکان قرار گیرد و درخواست عاجزانه امت اسلام است که به پیشگاه علما و نفوس پاکی که زمام امور امت را به دست گرفته‌اند عرضه می‌شود دوست دارم این نامه را بر همه دانشمندان عرضه کنم هر چند عنوان آن خاص است.
پیشوای دین! پرتو درخشان انوار ائمه! پایتخت دیانت! زبان گویای شریعت! جناب حاجی میرزا محمد حسن شیرازی (خدا قلمرو اسلام را به وسیله او محفوظ بدارد و نقشه شوم کفار پست را به واسطه وجود او به هم زند). خدا نیابت امام زمان را به تو اختصاص داده و از میان طائفه شیعه تو را برگزیده و زمام ملت را از طریق ریاست دینی به دستت نهاده و حفظ حقوق ملت را به تو واگذارده و بر طرف ساختنِ شک و شبهه را از دل‌های مردم جزء وظایف تو قرار داده‌است.
وی در ادامه می‌نویسد: فرمان شما در میان همه نافذ است وهیچ کس یارای مقابله با آن را ندارد وشما اگر بخواهید می‌توانید احاد ملت را بر سر یک کلمه گرد هم آورید؛ کلمه‌ای که از کیان حق خطاب به جان اهل حق صادر می-شود تا مایه هراس دشمنان خدا ودشمنان امت گردد. »
سپس از میرزا کمک می‌خواهد و او را به دخالت کردن در این مسئله فرا می‌خواند ومی گوید:
« شما روح خفته در یکایک ملت هستید. بدون شما هیچ یک از امت بر نمی‌خیزد وجز به یاری شما وحدت کلمه نخواهند یافت. اگر به حق قیام کنید همه بر خواهند خواست وپیروزی از آن آنان خواهد بود. »
سپس درباره رفتار ناشایست شاه واهانت او به علما وپشتیبانی او از کفار ونیز رفتار ناشایست غلامان حلقه به گوش وحقیر شاه سخن می‌گوید که پیکر بیمار او را از حرم حضرت عبدالعظیم تا دارالحکومه روی برف‌ها کشیدند وبه همراه عده‌ای از سربازان، به خانقین، واز آن جا به بغداد منتقل کردند. او هم چنین می‌افزاید:
« شاه از قبل به والی نامه نوشته واز او خواسته بود مرا از بصره دور کند؛ چون می‌دانست اگر مرا به حال خود رها کند نزد شما می‌آیم».
او شکایت نامه خود را این گونه به پایان می‌رساند:
«وقتی دیدم دستم از آن جناب کوتاه است از نوشتن شکوائیه خودداری کردم. اما هنگامی که مجتهد قدوه حاج سید علی اکبر پا به بصره نهاد واز من تقاضا کرد نامه‌ای خطاب به آن بزرگ مرد دینی بنویسم وطی آن همه این غائله‌ها وحوادث را شرح دهم بی درنگ چنین کردم ومی دانستم خدای متعال به دست شما [فرج و] کار جدیدی حاصل خواهد فرمود والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».
بدین ترتیب از سوی علما واشراف وتجار نامه‌ها وشکوائیه‌های متعددی به میرزای شیرازی ارسال شد. در نتیجه میرزا نامه‌ای به ناصرالدین شاه نوشت ودر آن همه چیزهای لازم را به نیکی شرح وتوضیح داد. اما شاه در جواب نوشت که روا نیست شاه از حرفی که زده‌است برگردد وبا توجه به ضعفی که دارد توان رویارویی با آنان را ندارد وبه کنسولِ حامل نامه سفارش کرد تمام تلاش خود را برای راضی کردن میرزای شیرازی به کار برد. ولی میرزا این عذر وبهانه‌های واهی را نمی‌پذیرفت ودر پاسخ او نامه‌ای متضمن دلایل محکم نوشت ونادرستی این معالمه فاسد را ثابت می‌کرد ودر پایان مرقوم فرمود:
اگر دولت از جواب دادن ناتوان باشد ما عاجز نیستیم واگر نمی‌تواند پاسخ دشمن را بدهد وحقوق مردم را مطالبه نماید بگذارید ما این کار را انجام دهیم.
اما وقتی شاه اقدامی نکرد وتشنجات افزایش یافت ومردم از این معامله فاسد به فریادخواهی پرداختند، میرزای شیرازی حکم خود را که بازتاب آن در تمام جهان اسلام به گوش رسید صادر کرد. در این حکم پس از بسم الله آمده بود: «از امروز استعمال توتون وتنباکو به هر شکل که باشد حرام است وکسی که آن را استعمال کند مانند کسی است که با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به جنگ برخاسته‌است». این حکم پژواک گسترده ونفوذ عجیبی در میان مردم یافت ودر پی صدور آن مردم قلیان‌ها را شکستند وچوب‌های آن را به سمت صاحبان امتیاز پرت کردند وحکومت ایران در برابر این حکم که کمر صاحبان امتیاز را خرد کرد دچار اضطراب شد. مردم همگی به شکل عجیب وبی سابقه‌ای از تدخین تنباکو خودداری کردند واین اعتصاب فقط به مسلمانان اختصاص نداشت بلکه یهودی‌ها وزردشتی‌ها وپیروان دیگر ادیان هم با مسلمانان همراهی کردند ومی گفتند: این حکم، دستور محترمی است که باید به آن گردن نهاد وتخلف از آن جایز نیست.
سپس حکومت تلاش کرد بر علما فشار آورد تا فتوایی در مجاز بودن توتون وتنباکو صادر کنند ولی این کوشش-ها بی ثمر ماند. وقتی وزیر ناصرالدین شاه از حاج میرزا محمد حسن آشتیانی، بزرگ‌ترین عالم تهران، خواست بر ضد حکم میرزا، فتوایی صادر کند، مرحوم آشتیانی گفت: مولایمان میرزای بزرگ، سید الشریعه وپیشوای شیعه وپناه امت ونایب ائمه‌است. حکم ایشان مطاع وفرمانشان لازم الاتباع است وما بندگان او هستیم ودر هر چه فرمان دهد مطیع ایشان می‌باشیم؛ چون کسی که از فرمان ایشان سر بتابد مانند مشرک است. از این رو وزیر یاد شده ونیز حکومت از این کار ناامید، ومجبور شدند امتیاز را ملغی کنند. در نتیجه صاحبان امتیاز از ایران بیرون رفتند وبا دست خالی به اروپا باز گشتند. مردم از این پیروزی بسیار شاد شدند واین خبر به کشورهای دیگر هم رسید ودر جراید نیز انتشار یافت. در پی این ماجرا مرحوم میرزای شیرازی که دست به تجدید دولت وملت زد، به آیت‌الله مجدد شهره گردید. وفات
مرحوم میرزای شیرازی پس از صرف عمر خود در راه علم وجهاد وخدمت به اسلام ومسلمانان، به سال ۱۳۱۲ق (۱۸۹۵م) چشم از جهان فرو بست.
شاگرد وی شیخ آقا بزرگ تهرانی «محمد حسن منزوی رازی» درباره ایشان به پژوهشی پرداخته که نام آن هدیة الرازی است. شرح احوال ایشان هم چنین در شمار فراوانی از کتاب‌های سیر وتراجم آمده است؛ از جمله: ۱. احسن الودیعه. ۲. آثار حج.