متولد ،۱۳۲۱ اراک
اخذ مدرک دیپلم ادبی از دارالفنون در سال ۱۳۴۱.
اخذ لیسانس حقوق قضایی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۴۵.
قاضی دادگاه بخش مستقل بروجن، ۱۳۴۸.
عضو علی البدل دادگاه شهرستان شهرکرد، ۱۳۴۹.
اخذ اجازه وکالت دادگستری در سال ۱۳۵۰.
عضو کانون وکلای دادگستری از سال ۱۳۵۰ تاکنون
اخذ مدرک فوق لیسانس حقوق از دانشگاه مونت پولیه، ۱۳۵۴.
اخذ مدرک دکترای حقوق تجارت از دانشگاه مونت پولیه، ۱۳۵۷.
استادیار دانشگاه تهران، ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۸۱.
دانشیار دانشگاه تهران از سال ۱۳۸۱ تاکنون
تألیف مقالات متعدد در حوزه تخصصی مربوطه و تألیف کتاب های ورشکستگی و
تصفیه و راهنمای طرح دعاوی چک و آیین دادرسی مدنی (در حال چاپ).
او زمانی که پدرش به عنوان کارمند سازمان ثبت اسناد و املاک در اراک
مأموریت اداری اش را طی می کرده، در آنجا چشم بر جهان می گشاید و با اتمام
مأموریت پدر، خانواده محمدحسین به همراه نوزادشان باز به تهران برمی گردند.
محمدحسین قائم مقام فراهانی متولد ۱۳۲۱ است و از نوادگان قائم مقام
فراهانی. صدراعظم اصلاح طلب دوره سلطنت محمدشاه قاجار و بالاخره پس از چند
سال صدارت هم توسط پادشاه عزل و در نهایت به قتل می رسد.
با این حال او معتقد است که انسان نباید با ذکر پیشینیانش کسب افتخار کند.
«هر کسی از خانواده ای باید عملش صالح باشد. شخصیت افراد می تواند به
خانواده اش بستگی داشته باشد و یا نداشته باشد. افراد بسیار مشهوری داریم
که بازماندگان آنها، اعتبار بزرگان خود را به باد داده اند و برعکس یک بچه
روستایی یا یک بچه کارگر آمده و جایگاه والایی را به دست آورده است.»
او امیرکبیر را مصداق حرف خود می داند؛ بچه آشپز قائم مقام اول که حتی توانست جایگاه سیاسی بالاتری نسبت به قائم مقام (دوم) کسب کند.
می گوید نام پیشینیان منجر به حالت برتری طلبی بی جهت می شود.
«من فکر می کنم که هر کس باید لیاقت هایی در خودش به وجود بیاورد و
بتواند یک قائم مقام یا یک امیر کبیر باشد. فرقی هم میان امیرکبیر و قائم
مقام نیست.»
محمدحسین، هفت سال اول پس از تولد را در تهران گذرانده و تا کلاس چهارم
ابتدایی در مدرسه ای واقع در جاده قدیم شمیران که امروزه با عنوان خیابان
معلم شناخته می شود درس می خواند. باز پدرش بنا به مأموریت اداری یک ساله
به همراه خانواده به قم می رود و بعد از آن هم سه سال به اراک نقل مکان می
کند.
مأموریت پدر زمانی که تمام می شود و با اعضای خانواده اش به تهران می
آید و محمدحسین در کلاس دهم ثبت نام می کند در مدرسه ای به نام بوعلی سینا
در پایتخت.
دبیران دبیرستانی که او در اراک در آن به تحصیل پرداخته در کار خود جدی
و بادقت و سختگیر بوده اند و دانش آموزان هم باید به طور جدی درس می
خواندند. اما در دبیرستان بوعلی سینای تهران خبری از آن نوع سختگیری ها
نبود. محیط آموزشی این دبیرستان ظاهراً متناسب با وضعیتی نبوده که محمد
حسین بتواند خواسته خانواده را برآورده سازد. خانواده او و مخصوصاً پدرش از
او می خواسته اند که بایستی قاضی شود.او به مدت ۲ سال در این دبیرستان می
ماند ولی در عین حال می کوشد پایه خود را در زمینه زبان خارجی تقویت کند و
بالاخره در سال ۱۳۴۰ در دارالفنون ثبت نام می کند؛ مدرسه ای که در سال ۱۲۳۰
ش افتتاح شد و یکی از اقدامات قابل توجه امیرکبیر در جهت توسعه علم در
کشور بود.
«اکثر دانش آموزان دارالفنون، بچه های درسخوان، زحمتکش و کتابخوان
بودند و اتفاقاً وقتی من وارد آن جا شدم از نظر درسی احساس ضعف می کردم.
مجبور شدم بیش از اندازه درس بخوانم تا ضعف درسی ام را جبران کنم. اما در
دارالفنون هم علم را آموزش می دادند و هم عمل را.»
محمد حسین قائم مقام فراهانی از معلمان دارالفنون اینگونه یاد می کند:
«دبیری داشتیم به نام آقای شریفیان که خدا رحمتش کند، فوق العاده تأثیر
مثبتی روی ما گذاشتند و به نوعی درس می داد که آموزنده بود. آقای صفا هم در
کارش بسیار عالی و مثبت عمل می کرد.»
ساختمان دارالفنون اما«من را می برد به ۱۵۰ سال پیش. نماد ساختمان باقی
بود. در آنجا ما شاگرد تنبل نداشتیم. همه در درسها جدی بودند. از کلاس ۴۰
نفری ما شش نفر در آزمون ورودی دانشکده حقوق در سال بعد موفقیت کسب کردند و
دانشجوی این دانشکده شدند». پدربزرگ محمد حسین هم در دوره قاجار، قاضی
بوده و بعد از اصلاحات دادگستری در دوره داور از کار خود کناره گیری می کند
و با اینکه در تهران زندگی می کرده ولی به علت داشتن ملک شخصی در اراک و
فراهان به آن مناطق سفر می کرده.
در سال ۱۳۴۱ در آزمون ورودی تنها دانشکده حقوق وقت ایران یعنی دانشکده
حقوق و علوم سیاسی تهران شرکت می کند، رتبه پنجم را به دست می آورد و در
رشته حقوق قضایی به تحصیل می پردازد.
می گوید در آن ایام مثل الآن کلاس های کنکور توسط آموزشگاه های خصوصی
رایج نبود. ظاهراً تنها مؤسسه دایر در آن زمان آموزشگاه خزائلی بوده که
دکتر محمد خزائلی حقوقدان نابغه و نابینا (در خیابان جمهوری کنونی) برپا
کرده بود ولی محمد حسین قائم مقام فراهانی می گوید عمدتاً در آن زمان هر کس
باید راه خودش را پیدا می کرد.
«آن زمان استادان برجسته حقوق تعدادشان کم بود. ممکن است الآن سطح سواد
در بسیاری از حوزه ها خیلی بیشتر شده باشد و مطالعات به روز هست ولی آن
موقع استادان ما جمعاً ۲۰ نفر بودند و آنها برای ما الگو بودند و
مارفتارهای خودمان را می خواستیم با آنها تطبیق بدهیم. چون آنها برای ما
مدل و آرزو بودند».
از دکتر عبدالحسین علی آبادی با احترام خاصی یاد می کند. استاد برجسته
دانشکده حقوق که سمت اجرایی هم داشته و آثار و نوشته های متعددی داشته. در
سال ۱۳۴۵ تحصیل در این مقطع را به پایان می رساند و دو سال خدمت نظام وظیفه
را هم سپری می کند.
بعد از خدمت نظام، ظاهراً باید به آرزوی پدرش جامه عمل بپوشاند. به
دادگستری می رود و یکسال به دوره کارآموزی قضایی می پردازد و در سال ۱۳۴۸
به صورت رسمی استخدام می شود، به عنوان قاضی در دادگاه بخش مستقل بروجن که
در آن سال ها از توابع اصفهان به حساب می آمده و یک سال پس از آن هم عضو
علی البدل دادگاه شهرکرد می شود و در این ایام با عنوان قاضی جدی، قاضی
پرکار و قاضی خوشنام از او تقدیر می شود.
در سال ۱۳۵۰ از منصب قضاوت کناره می گیرد و پروانه وکالت دادگستری و به
مدت دو سال کار وکالت انجام می دهد. پدرش مخالف تغییر شغلش بوده و آن را
در تضاد با «آریستوکراسی فامیلی» می دانسته. «می گفت قاضی پشت میزش می
نشیند و دیگران به او مراجعه می کنند ولی یک وکیل مجبور است برود درخواست
بدهد» و بدینوسیله این کار را مناسب فرزندش نمی دیده.
کسی که «همیشه عشق به دانشکده حقوق و تحصیل درسر» داشته در سال ۱۳۵۲
تصمیم می گیرد به فرانسه برود و تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دکترای حقوق تداوم
ببخشد.
«در آن زمان، شخص با هزار تومان در ماه می توانست در فرانسه زندگی کند.
من زبان فرانسه را به صورتی که بتوانم پاسخگو باشم نخوانده بودم. باید همه
چیز را از ابتدا در آنجا شروع می کردم. چون پل ها را پشت سرم خراب کرده
بودم و از منصب قضاوت استعفا دادم احساس می کردم که باید به جلو بروم و راه
عقب گردی نیست. می توانم بگویم که یک سال اول خیلی سخت گذشت.»
دوستان و آشنایانی که در پاریس مشغول تحصیل بوده اند و سال ها در حال
گذراندن مقدمات تحصیل بوده اند نصیحت مشفقانه ای برای او داشته اند که او
در پاریس نماند و تصمیم بگیرد به شهری دور از پایتخت پر زرق و برق فرانسه
برود و تحصیلات خود را با سرعت معقولی بگذراند. او هم به شهری در جنوب
فرانسه به نام مونت پولیه می رود. به مدت ۶ ماه و هر روز
۷-۶ ساعت به یادگیری زبان عمومی می پردازد و در اوایل ۱۳۵۲ به دانشکده
حقوق دانشگاه مونت پولیه می رود و باز در رشته حقوق تحصیلات خود را ادامه
می دهد و عشق خود به تحصیل در رشته حقوق را به اثبات می رساند.
پایان نامه او مقایسه تطبیقی تحت عنوان ازدواج در حقوق ایران و حقوق
فرانسه بوده و او نقاط مثبت و ضعف دو تأسیس حقوقی را بیان می کند. مثلاً در
نظام حقوق ایران، مهریه وجود دارد ولی در نظام حقوقی فرانسه چنین چیزی
وجود ندارد و در مقابل زنان فرانسوی هم حق دارند هر زمان که اراده کنند
بتوانند درخواست طلاق بدهند.
البته او معتقد است که نظام حقوقی این دو کشور در این حوزه دو تأسیس متفاوت است و کار مقایسه چندان امر جالبی نیست.
تز دکترایش را در مورد حقوق تجارت می گذراند و با درجه ممتاز از آن
دفاع می کند. در فرانسه سه نوع مدرک دکترا یعنی دکترای دانشگاهی ، دکترا از
نوع سیکل سوم و دکترای دولتی داده می شود که هر چقدر از نوع اول به نوع
سوم می رسیم اعتبارش مدرک دکترا افزایش پیدا می کند و محمد حسین قائم مقام
فراهانی هم دکترای دولتی دریافت می کند.
او وقتی به ایران برمی گردد که بختیار نخست وزیر ایران شده بود و با وقوع انقلاب هم هر نوع استخدام ممنوع می شود.
وقتی به استادان فرانسوی اش می خواهد اشاره کند می گوید استاد گوستاوفلوره که حقوق جزادرس می داد آدم را مجذوب خود می کرد.
«او معاون دادگاه نورنبرگ در جنگ جهانی دوم و از اعضای شورای قانون
اساسی فرانسه بود. او بسیار مهربان بود و زمینه های مذهبی قوی داشت و خیلی
به دانشجویان غیرفرانسوی احترام می گذاشت. بعضی از استادان فرانسوی روحیه
نژادپرستی قوی ای داشتند و حتی حاضر نبودند راهنمای دانشجویان خارجی دوره
دکترا باشند.»
او در نهایت در دانشگاه تهران استخدام می شود و دو درس حقوق تجارت و
آیین دادرسی را تدریس می کند. معتقد است که باید مطالب درسی را در چارچوبی
گویا و کوتاه ارائه کرد.
وی در ایام تعطیل در دبیرستان به مدت سه سال در باشگاهی به بدنسازی
پرداخته بود و اسب سواری را همچنان دوست دارد و هر وقت به فراهان می رود
این کار را انجام می دهد و ضمناً به پیاده روی هم علاقه دارد. این استاد
دانشگاه تهران می گوید جدیداً قانونی به تصویب رسیده که مقرر می سازد حقوق
استادان دو برابر شود ولی در عوض آن ها به مدت ۴۰ ساعت در هفته در دانشگاه
حضور داشته باشند و به تحقیق و تدریس و راهنمایی دانشجویان بپردازند.
می گوید صرف ۴۰ ساعت حضور استاد مشکلی را حل نمی کند. به نظر او ۲۰ -۱۵
ساعت، مدت معقولی است که اعضای هیأت علمی دانشگاه می توانند در دانشگاه
حضور داشته باشند.
اضافه می کند که نباید کاری کنیم که یک استاد به دروغ بگوید من ۴۰ ساعت به دانشگاه آمده ام پس حقوقم را بدهید.
با اندوه خاصی می گوید برخی از استادان گفته بودند ما حاضریم ۴۰ ساعت
در هفته در دانشگاه حضور داشته باشیم ولی وقتی مسؤولان دانشگاه بررسی کرده
بودند فهمیده بودند که همان استادان به همان میزان به دانشگاه نیامده اند.
می گوید: «شاید استادی عادت داشته باشد ساعت چهار صبح بیدار شود و
کارهای تحقیقی اش را در خانه انجام دهد چرا باید انتظار داشته باشیم او
لزوماً مثلاً ساعت های ۸ صبح تا ۴ بعدازظهر به دانشگاه بیاید.» محمد حسین
قائم مقام فراهانی با صراحت می گوید من گفته ام نمی توانم مدت ۴۰ ساعت در
هفته بیایم و همان حقوق حدود ۷۰۰ هزار تومان را می گیرم و از خیر دو برابر
حقوق گذشته ام.»
نسبت به پیمودن مدارج علمی توسط اعضای هیأت علمی رضایت ندارد می گوید
چهل امتیاز از کل امتیازات لازم برای ارتقای یک عضو هیأت علمی به این بستگی
دارد که سمت اداری (سمت اجرایی) هم داشته باشد.
می گوید دانشیار شدن یا استاد شدن یک عضو هیأت علمی نباید وابسته به پذیرش سمت اجرایی داشته باشد.
او می گوید صرف معیار کتاب نوشتن هم نباید امتیازآور باشد چرا که مثلاً
استاد واحدی، استاد برجسته آیین دادرسی مدنی که در دانشگاه تهران تدریس می
کرد اهل کتاب نوشتن نبوده ولی دیگران با استفاده از جزوه های درسی او کتاب
هایی تهیه کردند و درجه استادی هم گرفته اند.
راستی آیا یک استاد دانشگاه می تواند در ساختمان تازه تأسیس دانشگاه
حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در اتاقی فاقد امکانات خنک کننده در این
تابستان گرم و طاقت فرسا بنشیند و تحقیق کند؟
او امیدوار است که در جامعه ما عدالت و قانون تحقق یابند و همواره
متخصصان متعادلی در منصب قضاوت مشغول به کار باشند وقتی که می پرسم چرا
حقوقدانان بیشتر ازدیگران طالب اجرای عدالت و قانون هستند، می گوید:
«عدالتخواهی در وجود همه است ولی بعضی ها بیشتر مشتاقند و حقوقدانان
چون در این زمینه پرورش یافته اند تمایل بیشتری به اجرای عدالت دارند